زمان میگذراند

۷۹ بازديد
آسمان را ک می نگرم حرف دارد. زمین، دریا، خشکی، دشت، بیابان و باران هم همینطور...  .
اما من...  .
از بس گوشی برای حرف هایم پیدا نکردم برای پروانه ها حرف میزدم، همه من را دیوانه می خواندند، اما من دیوانه نبودم.
من هر چه بیشتر صحبت می‌کردم آنها بیشتر مرا نادیده می گرفتنند، و من احساس می‌کردم یک مورچه ی ناتوان هستم.


اما





من بر خلاف تفکر آنها بزرگ شدم، حتی از آنها هم بزرگ تر، آنقدر بزرگ ک صدای آنها برایم ویز ویزی بیش نبود. 
آنگاه بود ک برای حرف هایم هزاران هزار گوش داشتم،اما...    .




من دیگر حرفی نداشتم. 

وقتی گوش شنوایی ندارم، حرف‌هایم را به خدا می‌گویم

می‌دانم او بهترین شنونده و درمان است

قشنگ نبود؟؟؟

عالی بود عزیزم

عالییییییییییی بود.

 

عزیزم نمیدونی وقتی که متن هات رو میخونم یه جوری میشم یه جور باحال و قشنگ.

 

یه حسی که خیلی عجیبه زیادی باحال و قشنگه

 

میدونم که یه ذره دیر دیدم ببخشید نت نداشتم

 

ولی من برای خوندن متن هات و شنیدن صدات و دیدنت تمام دنیارو طی میکنم.

دلتنگ که میشوی به من فکر کن و در آسمان و در میان ابر های به هم تنیده پیدایم کن میدانم که پیدایم خواهی کرد حتی اگر آن لحظه نباشم هم باز هم بگرد
قول میدهم که روزی برسد که با برگرداندن سرت من را ببینی
البته نه من خیالی را
میتوانی بغلم کنی میتوانی با من صحبت کنی و من فقط گوش بدهم.
میتوانی فقط نگاهم کنی در حالی که برای دیدنت اشک میریزم...
میتوانی صدای لرزانم را بشنوی...
میتوانی تلاش هایم را برای رسیدن بهت رو با چشمان زیبات ببینی و حسش کنی...
میتوانی من را با خودت در افکارت فرو ببری و من تا آخر رسیدن به رویاهایت با تو باشم...
اما الان فقط میتوانم برای دیدنت برنامه ریزی کنم و وقتی دیدمت همه را از ذهنم بیرون کنم و فقط به چشمانت خیره شوم و لطافت صدایت را حس کنم...
وقتی میبینم همه دورم را خالی کرده اند حس میکنم که برای بودنت بیشتر جا دارم...
به خاطر همینه که دوست دارم تنها باشم...
همیشه موقع خواب به تو فکر میکنم...
نمیدانی چقدر سخته که وقتی چشمات پر از اشک شده اشک هات رو پنهان کنی در صورتی که نمیتوانی پنهانش کنی...
فقط دیدنت میتواند کمی از رنج این سال های انتظار را کم کند...
همیشه منتظرت خواهم ماند و همیشه در حسرت دیدنت در تمام این سالها خواهم ماند و هیچ وقت این روز های انتظار را فراموش نمیکنم چون وقتی که بیایی بیشتر برای دیدنت احساس نیاز دارم...
ولی الان بیشتر از همیشه به بودنت نیاز دارم...
کاش زودتر بیایی و من را از این سردرگمی نجات دهی...
همیشه دوستت خواهم داشت هر اتفاقی که بیفتد...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.